شاید با توجه به موقعیت، میزان عصبانیت او برای شما عجیب به نظر برسد. با وجود این، باز هم میتوانید با بیان اینکه احساسش را میپذیرید، احساسات او را تأیید کنید. مثلا میتوانید بگویید: «میدونم عصبانی هستی که دیر کردهام. قصد ناراحتکردن تو رو نداشتم. فقط توی ترافیک گیر کرده بودم. اما درک میکنم که انتظار برای رسیدن من باعث ناراحتی تو شده.»اعتبارسنجی احساسی یعنی درک و پذیرش احساسات شخص دیگر. وقتی فرد این نوع اعتبار را دریافت میکند، احساس میکند دیگران نهتنها به احساساتش توجه میکنند و حرفش را میشنوند، بلکه آنها را میپذیرند. اگر فردی احساس کند افکار، احساسات و عواطفش شنیده و درک نمیشوند، ممکن است گوشهگیر شود. بیاعتباری احساسی حتی ممکن است باعث شروع اختلالات روانی مانند اختلال شخصیت مرزی (BPD) شود. در این مقاله، درباره مفهوم اعتبارسنجی احساسی و نحوه تأیید احساسات دیگران صحبت میکنیم. با ما همراه باشید.
اعتبارسنجی عاطفی فرایند یادگیری، درک و بیان پذیرش تجربه عاطفی شخص دیگر است. اعتباربخشیدن به یک احساس به این معنا نیست که شما با طرف مقابل موافق هستید یا فکر میکنید که واکنش عاطفی او موجه است، بلکه یعنی بدون اینکه بخواهید این احساس فرد را از بین ببرید یا او را بهخاطر داشتن این احساس شرمنده کنید، درباره احساسش با او صحبت میکنید.
اعتبارسنجی عاطفی نقشهای مهمی برای ما ایفا میکند و برخی مزایای آن عبارتاند از:
با انجام کارهایی میتوانید احساسات دیگران را بهخوبی تأیید کنید. بهبود این مهارت نهتنها میتواند روابط شما با دیگران را بهبود ببخشد، بلکه میتواند به شما کمک کند افکار و احساسات خود را نیز بهدرستی تأیید کنید.
اولین قدم برای تأیید احساس عاطفی طرف مقابل پذیرفتن احساس اوست. اگر طرف مقابل احساسات خود را بهدرستی بیان نکرده باشد، ممکن است مجبور شوید از او بپرسید چه احساسی دارد یا احساسش را حدس بزنید و سپس از او بپرسید که دست متوجه احساسش شدهاید یا خیر.
تصور کنید همسرتان از دست شما عصبانی است. از محل کار به خانه میآیید و او با عصبانیت رفتار میکند. اگر از قبل احساسش را با شما در میان گذاشته و میدانید از شما عصبانی است، میتوانید این احساس را بپذیرید و بگویید: «میفهمم که عصبانی هستی» اما اگر چیزی نگفته و عصبانی به نظر میرسد، میتوانید بگویید: «به نظر میرسه عصبانی هستی، درسته؟»
اعتبارسنجی احساسی با گوشدادن شروع میشود. مهم است که پاسخهای شفاهی مختصری بدهید تا به او نشان بدهید که حرفهایش را میشنوید. در حالی که شخص در حال صحبت است، کلماتی مانند «خب» و «اوهوم» بگویید تا احساس کند حواستان کاملا پیش اوست.
مرحله بعدی شناسایی موقعیت یا نشانهای است که باعث ایجاد این احساسات شده است. از فرد بپرسید که چه چیزی باعث ایجاد این احساس شده است. گاهی ممکن است طرف مقابل نتواند این موضوع را بهوضوح بیان کند یا تمایلی به صحبت درباره دلیل احساسش نداشته باشد.
شاید لازم باشد فقط نشان بدهید که متوجه ناراحتی او شدهاید و دوست دارید بدانید چه شده است، اما بدون درک واضح از موقعیت این کار برایتان دشوار است.
تصور کنید طرف مقابل میتواند منبع احساسات خود را به اشتراک بگذارد. او میگوید عصبانی است چون شما ۱۵ دقیقه دیرتر از سر کار برگشتهاید.
اگر احساس میکنید کار اشتباهی انجام ندادهاید، نیازی نیست عذرخواهی کنید. فقط کافی است احساسش را بپذیرید و آن را تأیید کنید.
به او نگاه کنید و در حین صحبت سر یا تمام بدن خود را بهسمتش بچرخانید. مطمئن شوید که حالت بدن شما راحت است. در زاویه مناسبی بنشینید و با استفاده درست از زبان بدن و کارهایی مانند برقراری تماس چشمی، احساس خوبی به او بدهید. اگر در حین گوشدادن کار دیگری انجام میدهید (مثلا لباسهای شستهشده را تا میکنید یا آشپزی میکنید)، نگاهتان را از او نگیرید و از نشانههای دیگر برای نشاندادن توجه خود استفاده کنید.
ممکن است درباره افکار و احساسات یک نفر چیزهای زیادی برای گفتن داشته باشید. وقتی فرد برای اولین بار در حال بیان احساساتش است، حتی اگر بینش شما مفید باشد هم باید سعی کنید در درجه اول شنونده خوبی باشید و تا صحبتش را متوقف نکرده است از قطعکردن صحبت یا مداخله خودداری کنید.
در صورت امکان، با بیان تجربهای مشابه به فرد نشان بدهید که درکش میکنید. حتی اگر این احساس چیزی نیست که آن را درک کنید، نشان دهید به احساساتش اهمیت میدهید.
سؤالاتی بپرسید تا منظور او را کاملا درست درک کنید. سؤالپرسیدن نشان میدهد که به او گوش میدهید و سعی میکنید بفهمید چه میگوید.
دنبال منابع خارجی برای سرزنشکردن عواطف طرف مقابل یا موقعیت او نباشید.
بیاعتباری عاطفی نقطه مقابل اعتبارسنجی احساسی است. بیاعتباری عاطفی میتواند پیامدهای منفی متعددی از نظر سلامت روانی، رفتاری و عاطفی داشته باشد. برخی از آثار مخرب این بیاعتباری عبارتاند از:
چند نظریه روانشناختی درباره اختلال شخصیت مرزی (BPD) بیان میکنند که بسیاری از افراد مبتلا به BPD در دوره رشد اعتبار عاطفی کافی دریافت نکردهاند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در برابر رویدادهایی که برای بقیه افراد جزئی به نظر میرسند، واکنشهای عاطفی شدیدتری نشان میدهند که یعنی این افراد مدام بیاعتباری عاطفی را تجربه میکنند.